خواندن کتابی بنام (بعد از من'نوشته امیلی بلیکر ) را شروع کرده ام.ماجرای داستان راجع به زن و شوهری با سه فرزند است.زن به سرطان مبتلا میشود و فوت میکند.چند روز بعد از فوت او 'همسرش نامه ایی را از طرف او دریافت میکند.در این نامه ها زن از احساسش در دوران بیماری نوشته و همینطور دستورالعمل هایی برای اسان کردن زندگی همسر و فرزندانش.در یکی از نامه ها برای شوهرش مینویسد انچه بیشتر از خود مردن عذابم میدهد اینست که باید شما ها را تنها بگذارم و مورد دیگر اینکه تو به زندگیت ادامه میدهی'شاهد رشد بچه ها و... هستی و من دیگر نیستم.به همین دلیل زن سعی میکند با نوشتن نامه و ساختن ویدیو هایی برای بچه هایش اثری از خودش باقی بگذارد.قبلا در مورد مرگ من هم به چنین نتیجه ای رسیده بودم.اینکه میمیری و فراموش میشوی و دیگران شاید سالی یا چند سال یکباری بیادت بیفتند.اینکه بلافاصله بعد از مرگ بیشتر بفکر تقسیم ارث و میراث هستند .اماده شدن برای رها کردن همه کس و همه چیز باید سخت باشد.کسانی که زمان مرگشان مشخص میشود' احتممالا سختی بیشتری را تجربه میکنند.برچسبها: مرگ, سرطان, زن, شوهر+ نوشته شده توسط مینو چهر میرزاده در جمعه هفدهم آذر ۱۳۹۶ و ساعت 1:38 | زمزم...
ما را در سایت زمزم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : milad321o بازدید : 172 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396 ساعت: 22:12